خورشید درخشان

ابعاد علمی و سیاسی مقام معظم رھبری

خورشید درخشان

ابعاد علمی و سیاسی مقام معظم رھبری

خورشید درخشان

خامنہ ای خمینی دیگر است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

خاطرات شخصیت ها و بزرگان درباره مقام معظم رهبری

دوشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۰۹ ب.ظ

خدمت علی گونه به خانواده شهدا

مقام معظم رهبری در دیدار از خانواده های شهدا، وارد منزل همسر شهیدی شدند که مریض بود و وضع خانه نابسامان بود. 
حضرت آیت الله خامنه ای ضمن دستور به همراهان برای انتقال همسر مکرمه شهید به بیمارستان، خودشان در حیاط را می بندند و به نظافت مشغول می شوند. 
حجة الاسلام غفاری 
خراب می کنید بعد می آیید پیش من؟! 


یک روز همراه با یکی از استانداران محضر مقام عظیم الشان ولایت بودیم. آقای استاندار در دیدار قبلی خود درباره کاری از آقا نظرخواهی کرده بودند و معظم له نظرشان را فرموده بودند، ولی این استاندار برخلاف نظر آقا عمل کرده بود و کار خراب شده بود. استاندار به مقام معظم رهبری عرض کرد: در آن مسائل استانی متاسفانه من برخلاف نظر شما عمل کردم و کار خراب شد. آقا ناراحت شدند و فرمودند: 
کار را خراب می کنید بعد پیش من می آیید؟! 
حجة الاسلام والمسلمین دکتر مرتضی آقا تهرانی 
دادار عالم و آدم، همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد 
به مناسبت برگزاری کنگره بین المللی حضرت زهرا علیها السلام آیت الله حسن زاده آملی صحیفه نور خود راتقدیم رهبر انقلاب می کند و در نامه ای به محضر مقام معظم رهبری می نویسد: 
بسم الله الرحمن الرحیم 

این صحیفه نور موسوم به «فص حکمة فی کلمة فاطمیة» به مناسبت تاسیس نخستین کنگره تجلیل و تکریم از عصمة الله الکبری و ثمرة شجرة الیقین و احسن منازل القرآن و بقیة النبوة و مشکوة الولایة و الامامة حضرت فاطمه بنت خاتم الانبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه و آله که به فرمان همایون و خجسته رهبر عظیم الشان کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران جناب آیت الله معظم خامنه ای کبیر - متع الله الاسلام والمسلمین بطول بقائه الشریف - در ساری مازندران ایران برگزار می شود. با سلام و حیت خالصانه و ارائه ارادت بی پیرایه و درود نوید جاوید، به حضور آن قائد ولی وفی و رائد سائس حفی، مصداق بارز «نرفع درجات من نشاء» تقدیم می گردد، و عرض می شود «یا ایها العزیز جئنا ببضاعة مزجاة». دادار عالم و آدم، همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد.

حضرت علامه حسن زاده آملی ۱۴/06/۱۳۷۶

دلجویی از محرومین

به نقل یکی از دوستان، مقام معظم رهبری در مسیر برگشت از ارس ماخوست (یکی از روستاهای کوهستانی و محروم در جنوب شهرستان ساری) چند زن روستایی را دیدند که هیزم تهیه کرده، بر پشت خود بسته و با مشقت هیزمها را حمل می کردند. 

معظم له وقتی با این صحنه مواجه شدند، دستور دادند ماشین متوقف شود. از ماشین پایین آمدند، مقداری با آنها سخن گفتند و از مشکلات آنان سؤالاتی کردند و در آخر هم دستور دادند به هر کدام از آنها هدیه ای تقدیم کنند.

سردار باقرزاده (مسئول کمیته جستجوی مفقودین)

رؤیای صادقانه

یک وقت بدون اطلاع وارد محله ای برای دیدن خانواده شهیدی شدیم، دیدم محله پر از جمعیت است و برای ورود مقام معظم رهبری، گاو و گوسفند آماده کرده اند. آقا با دیدن صحنه ناراحت شدند و فرمودند: مگر نگفتم مزاحم مردم نشوید و دیدار من بدون اطلاع قبلی باشد. ما عرض کردیم: آقا; از دفتر اطلاع نداده اند. بالاخره آقا وارد منزل پدر شهید شدند و فرمودند: بگو ببینم چه کسی آمدن مرا به شما اطلاع داده است، آیا از دفتر اطلاع داده اند؟ پدر شهید عرض کرد: نه آقا، من دیشب حاج آقا روح الله (امام رحمه الله) را در خواب دیدم، پسرم علی رضا نیز در کنار امام رحمه الله نشسته بود. امام رحمه الله رو به من کردند و فرمودند: فلانی، فردا شب مهمان عزیزی داری، از مهمانت پذیرایی کن. گفتم: مهمان من کیست؟ فرمود رهبر مهمان شما است. با تعجب گفتم رهبر می خواهد به خانه من بیاید؟! پسرم گفت: بله بابا، رهبر می خواهد به خانه ما بیاید، از ایشان پذیرایی کنید.

حجة الاسلام احمدی (از اساتید حوزه علمیه قم)

راهنمایی با توجه به موقعیت

یکی از دوستان می گفت: یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع مناسبی نداشتند و تصور می کردند که آقا دستور دستگیری آنها را خواهد داد، ولی بر خلاف تصور آن دو، مقام معظم رهبری با آنها احوالپرسی کردند و از شغل و فامیل بودن آنها سؤال کردند. پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت که ما دوست هستیم. آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آن دو صحبت کردند و بعد هم فرمودند: بد نیست صیغه محرمیتی در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید و به آنها پیشنهاد دادند اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیایید، من آمادگی دارم که شخصا عقد شما را بخوانم. آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود، محضر آقا رسیدند. آقا عقد آنها را جاری کردند و با برخورد کریمانه مقام عظیم الشان ولایت، این دو جوان تغییر مسیر دادند و آن دختر غیرمحجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو به یک جوان مذهبی مبدل شدند.

آقای محمد امین نژاد (از کارمندان صدا و سیما - تهران)

رد امتیاز ویژه

زمانی که ضریح مطهر حضرت امام رضا علیه السلام در حال تعویض بود، در خدمت مقام معظم رهبری بهمقام معظم رهبری درباره تورم و گرانی از مسئولانی انتقاد می کردند، در مقابل، مسئولینی مدعی بودند که گزارشهای نادرست محضر ایشان ارائه می کنند. معظم له با اطمینان پاسخ می دادند که اینها گزارشهای دیگران نیست، محصول ارتباط من با جامعه و مردم است. پابوسی امام هشتم مشرف شدیم. مقام معظم رهبری برای زیارت در کنار مرقد آن امام همام علیه السلام، مشغول راز و نیاز بودند. چون ضریح را برداشته بودند، حضور در کنار قبر، رنگ و بوی دیگری داشت. 

بعد از پایان راز و نیاز حضرت آیت الله خامنه ای، آقای واعظ طبسی به ایشان عرض کرد، آقازاده ها هم بیایند نزدیک تر تا از نزدیک امام علیه السلام را زیارت کنند. معظم له فرمودند: پس بقیه چی؟! این دقت را همواره حضرت آقا دارند. ایشان امتیاز ویژه و خاصی را برای فرزندانشان قایل نیستند. در آن روز هم فرمودند: اگر بقیه افراد می توانند از نزدیک قبر امام هشتم علیه السلام را زیارت کنند، فرزندان من هم بیایند. پس از بیان آقا، همه توفیق حضور یافتند. عجب روز به یاد ماندنی بود! بعضی از دلشکستگان، سر از پا نمی شناختند.

حجة الاسلام محمد علی حقانی (از اعضای بیت - تهران) 

رسیدگی به مشکلات

یکی از طلاب خارجی نقل می کرد که وقتی وارد ایران شدم، ویزا نداشتم و حتی از داشتن حداقل امکانات محروم بودم. بعد از مدتها سعی و تلاش، چون جایی برای ماندن نداشتم از ماندن در حجره دوستان خجالت می کشیدم، مجبور شدم مدتی را در مسجد جمکران اقامت گزینم. چند روزی که آنجا ماندم، به امام زمان علیه السلام توسل پیدا کردم. همان شب در عالم رؤیا دیدم کسی به من فرمود: فردا شب مقام معظم رهبری به مسجد جمکران خواهند آمد، مشکل خودت را بنویس و تقدیم ایشان کن. من از خواب بیدار شدم، نامه ای نوشتم و منتظر ماندم. فردا شب در نیمه های شب دیدم مقام معظم رهبری با چند نفر وارد مسجد جمکران شدند و من با تعجب به خاطر رؤیای صادقه، نمی دانستم چه کنم. جلوتر رفتم و نامه ای که در دست داشتم خدمت مقام معظم رهبری تقدیم کردم و طولی نکشید وقتی که به مرکز جهانی رجوع کردم به من گفتند: جواب نامه شما رسیده و شما پذیرش شده اید و به این صورت مشکل بنده با عنایت مقام معظم رهبری حل شد.

حجة الاسلام حسین جلالی

رعایت حدود الهی در برخوردهای دیپلماسی

یکی از مطالبی که در زمان ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای، بسیار در دنیا انعکاس پیدا کرد و آثار بسیار مثبتی در میان مسلمانان گذاشت، برخورد ایشان با دعوت رئیس جمهور زیمبابوه در مهمانی رسمی شام بود. پس از آنکه به معظم له اطلاع داده شد که در سر میز شام، مشروبات الکلی وجود دارد، ایشان پیغام دادند که ما در این مهمانی شرکت نمی کنیم، مگر اینکه مشروبات الکلی جمع شوند. آنان گفتند: ما به شما کاری نداریم، یعنی به ایرانیها تعارف نمی کنیم، بلکه طبق رسم خودمان از مهمانان غیرایرانی با مشروبات الکلی پذیرایی می کنیم. 

مقام معظم رهبری به آنان فرمودند: ما سر سفره شامی که در آن مشروبات الکلی باشد، حاضر نمی شویم، چون شرعا حرام است. آنان حاضر نشدند که مشروبات را جمع آوری کنند. معظم له هم در آن مهمانی شام شرکت نفرمودند. غربیها و رسانه های آنان تصور کردند که طعمه دندان گیری از این خبر نصیب آنها شده است و در دنیا چنین منعکس کردند که ایرانیها و رئیس جمهور ایران، بر خلاف آنچه در پروتکلهای تشریفاتی جهان مرسوم است، در مهمانی شام حاضر نشدند، ولی انتشار این خبر در جهان اسلام، موجب تقویت موضع آرمانینظام اسلامی شد و بسیار به نفع جمهوری اسلامی ایران تمام شد. 

دکتر علی اکبر ولایتی (مشاور مقام معظم رهبری در امور بین الملل)

ارادت رهبر به جانبازان

در مورخ 05/05/1367 در عملیات آزادسازی جاده خرمشهر - اهواز که همزمان با عملیات مرصاد در منطقه شلمچه انجام گرفت، دشمن که با شکست مذبوحانه ای مواجه شده بود، برای جبران شکست خود اقدام به بمباران شیمیایی منطقه نمود. بنده نیز به شدت از ناحیه اعصاب، داخلی، ریه، چشم و پوست شیمیایی شدم و با آمبولانس برای درمان به بیمارستانهای صحرایی پانزده خرداد دارخوین و امام حسین علیه السلام خرمشهر اعزام و از آنجا به اتفاق مجروحین دیگر برای معالجه بیشتر به شهر اهواز منتقل شدیم. 
در حین انتقال به بیمارستان متوجه شدم که بعضی از برادران رزمنده - که تا آن روز مجروح شیمیایی ندیده بودند - از ما فاصله می گیرند; چون خیال می کردند که در صورت تماس با ما، ممکن است آنها هم شیمیایی شوند. حتی از دادن یک لیوان آب برای آشامیدن خودداری می کردند و این رفتار آنها برای ما ناراحت کننده و باعث رنجش می گردید. 
بالاخره به اهواز رسیده و در نقاهتگاه مجروحین شیمیایی سید الشهداء بستری شدیم. در دومین روزی که در آنجا تحت درمان بودیم، ناگهان ساعت ۱۱ شب به مجروحین اطلاع دادند که رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (که در آن زمان رئیس جمهور بودند) برای ملاقات به بیمارستان تشریف آورده اند. همه خوشحال شده و برای دیدار با ایشان لحظه شماری می کردیم. 

آن بزرگوار با تک تک مجروحین شیمیایی مصافحه و روبوسی نموده و در حق آنان محبتهای زیادی کردند تا اینکه نوبت به حقیر رسید. ایشان را بسیار نورانی و رشید دیدم و هنگامی که خم شدند تا با بنده روبوسی کنند، حالت عزت و احترام عجیبی به من دست داد و احساس سربلندی و غرور نمودم; سربلندی و غرور از اینکه رئیس جمهور مملکت این گونه به جانبازان شیمیایی ارادت داشته و احترام می گذارند. لذا خدا را شکر گفته و برای سلامتی و شفای ایشان و کلیه جانبازان اسلام دعا کردم.

جانباز جنگ تحمیلی - محمد زارع تیموری

رفتار قرآنی با بدهکار

حضرت آیت الله خامنه ای دامت برکاته در زمان ریاست جمهوری به یکی از کشورهای اسلامی رفتند و ما به عنوان همراه در خدمت ایشان بودیم. حضرت آیت الله خامنه ای به رئیس جمهور آنجا فرمودند: بدهی ما را نمی دهید؟ او در جواب گفت: قرآن می فرماید: «فنظرة الی میسرة; به آدم بدهکار مهلت بدهید.» آقا با مزاح فرمودند: تا اینجا را قبول دارم ولی به شرط اینکه قسمت دوم آیه شریفه را نخوانید که اگر بدهکار توانایی پرداخت ندارد به او ببخشید; «ان تصدقوا خیر لکم».

حجة الاسلام والمسلمین قرائتی (تهران)

رهبری آیت الله خامنه ای از منظر امام رحمه الله

زمانی که آیت الله خامنه ای در سفر کره شمالی بسر می بردند، حضرت امام رحمه الله گزارشهای سفر را از تلویزیون می دیدند. دیدار ایشان از کره، استقبال مردم، سخنرانیها و مذاکرات سفر برای حضرت امام رحمه الله خیلی جالب بود و امام رحمه الله فرموده بودند: الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند. 
حجة الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی رحمة الله علیه 
زمزمه عاشقانه با امام رئوف 

در یکی از سفرهایی که مقام معظم رهبری به مشهد داشتند، مستقیم به زیارت مشرف شدند. اتاق تاریکی در انتهای دفتر آقای طبسی است که مشرف به حرم است و پنجره کوچکی دارد که مقام معظم رهبری آنجا زیارت نامه می خوانند. وقت شام رفتم تا ایشان را برای شام دعوت کنم، دیدم معظم له در حال گریه و زاری است. بار دوم رفتم، باز دیدم ایشان غرق در توسل است. بار سوم رفتم، باز ایشان را در همان حال دیدم. ما و نیروهای حفاظت تصمیم گرفتیم، ایشان را از آن حال خارج کنیم; چرا که ممکن بود - بعد از دو ساعت گریه و زاری - برای ایشان اتفاقی بیافتد. این بار جلوتر رفتم، در را زدم و عرض کردم: دوستان منتظرند تا شما تشریف بیاورید. آقا همانطور که در گریه و توسل بودند، بلند شدند و زیارت امین الله را شروع کردند. بعد از زیارت و راز و نیاز عاشقانه، تشریف آوردند.

حجة الاسلام والمسلمین موسوی کاشانی (از اعضای بیت - تهران)

ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

در دیداری که مقام معظم رهبری از جانبازان شهر مقدس قم داشتند، از اولین نفری که مقابل در مستقر بود شروع به معانقه و روبوسی نمودند. هر یک از آنان دست خلف صالح حضرت امام رحمه الله را می بوسیدند و بر صورت و چشمان خود می مالیدند. گاهی گریه می کردند و دست بر گردن معظم له می انداختند. از آنجا که برخی از عزیزان جانباز روی چرخهای خود نشسته بودند، ایشان به حالت خمیده باقی می ماندند و صحبتهای آنان را گوش می دادند.
یکی از جانبازان عرض کرد: آقا من تقاضا دارم که انگشترتان را به عنوان یادگاری به من بدهید. 

مقام معظم رهبری بلافاصله انگشتر خود را درآوردند و به ایشان دادند. جانباز دیگری عبای رهبر را برای تبرک درخواست کرد. معظم له عبای خود را برداشتند و به آن جانباز عطا کردند. جانباز ویلچری دیگری عرض کرد: آقا من می خواهم برای نجات از فشار قبر پیراهن شما را همراه کفنم داشته باشم. مقام معظم رهبری به حالت مزاح فرمودند: اینجا که نمی شود پیراهن را از تن درآورد! وقتی به محل استقرار رفتم، آن را برای شما خواهم فرستاد. دیدار طولانی و صمیمانه جانبازان که تمام شد، آقا به محل اقامت خود بازگشتند و پیراهن را توسط بنده برای آن جانباز فرستادند، این در حالی بود که هنوز جمعیت جانبازان از مدرسه فیضیه متفرق نشده بودند.

حجة الاسلام والمسلمین ذوالنوری (فرمانده تیپ مستقل ۸۳ امام صادق علیه السلام)

سادگی و صفای ازدواج

چند روز پس از خواستگاری خانواده بزرگوار حضرت آیت الله خامنه ای از دختر بنده، خدمت مقام معظم رهبری رسیدم. ایشان فرمودند: آقای دکتر! اگر خدا بخواهد با هم خویشاوند می شویم. عرض کردم: چطور؟ فرمودند: آقا مجتبی و دختر خانم شما ظاهرا یکدیگر را پسندیده اند و در گفتگو به نتیجه رسیده اند. حالا نظر شما چیست؟ 
عرض کردم: آقا اختیار ما هم دست شماست! 
آقا فرمودند: شما و همسرتان استاد دانشگاه هستید و زندگی شما با زندگی ما متفاوت است. تمام زندگی ما غیر از کتابهایم، یک وانت لوازم کهنه است. خانه ما هم دو اطاق اندرونی دارد و یک اطاق بیرونی که مسئولان می آیند و با من دیدار می کنند. من پولی برای خرید خانه ندارم. خانه ای اجاره کرده ایم که قرار است در یک طبقه آن آقا مصطفی و در طبقه دیگر آقا مجتبی زندگی کنند. ما زندگی معمولی داریم و شما زندگی خوبی دارید، مثل ما زندگی نکرده اید. آیا دختر شما حاضر است با این وجود زندگی کند؟! 

زیبایی و دقت سخن رهبر معظم انقلاب برای من بسیار جالب بود. موضوع را به دخترم گفتم و او با روی باز استقبال کرد.

غلامعلی حداد عادل (نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی)

ساده زیستی

وظیفه خود می دانم این مهم را به مردم مسلمان و انقلابی ایران بگویم که من از وضع منزل حضرت آیت الله خامنه ای مطلع هستم. در خانه مقام معظم رهبری هرگز بیش از یک نوع غذا بر سر سفره نیست. خانواده ایشان روی موکت زندگی می کنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس و پوسیده زیر پاهایم پهن بود که من از زبری و خشنی آن فرش - که ظاهرا جهیزیه همسر ایشان بود - اذیت می شدم، از آنجا برخاستم و به موکت پناه بردم.

حجة الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی رحمة الله علیه

سبقت از اهل فن در کتاب خوانی

یکی از مسئولین فرهنگی کشور نقل می کرد: 
یک روز محضر مقام معظم رهبری رسیدم. آقا یک کتاب رمان آوردند که نام آن بچه های هاروارد بود و به من فرمودند: 
این را خوانده ای؟ 

عرض کردم: نه! (در حالی که بنده مدیر مسئول روزنامه ای می باشم). سپس فرمودند: این کتاب درباره فلان موضوع است. ببین اینها چقدر زیبا در قالب رمان انقلاب روسیه را به خورد جوانها می دهند.

حجة الاسلام پاینده (از اساتید دانشگاه)

سید علی محبوب سید روح الله

در زمان جنگ، آیت الله خامنه ای به تیپ الغدیر تشریف بردند. من نیز در خدمت ایشان بودم. معظم له در جمع رزمندگان استان یزد، سخنرانی کردند، سپس به سنگر فرماندهی رفتیم. 
ناهار را در آن سنگر صرف نمودیم. آیت الله سید روح الله خاتمی نیز حضور داشتند. ایشان با دستهای لرزان خود، کاسه بزرگی را برداشت، مقداری ماست داخل آن ریخت و بعد شروع به درست کردن دوغ نمود. دوغ آماده شد. کاسه دوغ را خدمت مقام معظم رهبری آورد و فرمود: آقا دوغ را برای شما درست کرده ام. 
آیت الله خامنه ای فرمودند: شما خیلی به زحمت افتاده اید، خودتان میل بفرمایید. 
آیت الله سید روح الله خاتمی گفت: اول شما تناول بفرمایید; چرا که من آن را برای شما آماده کرده ام. شما بفرمایید و سپس از باقیمانده آن به عنوان تبرک خواهم خورد. 
مقام معظم رهبری خواستند کاسه را بگیرند که آیت الله خاتمی فرمود: نه! می خواهم با دست خودم به شما دوغ بدهم! بعد با دستهای لرزان خود کاسه را نگه داشت و آقا از آن دوغ آشامیدند. 
پس از آنکه مقام معظم رهبری از آن دوغ نوشیدند، آیت الله سید روح الله خاتمی کاسه را بر زمین گذاشت، آن را چرخاند و بعد لبهای خود را بر همان جایی که آقا از آنجا دوغ میل کرده بودند گذاشت و دوغ را آشامید. 

حجة الاسلام والمسلمین ذوالنوری (فرمانده تیپ مستقل ۸۳ امام صادق علیه السلام)

شاعر توانا

مقام معظم رهبری سابقه طولانی در شعر و متون ادبی داشته اند و سخنرانی معظم له در مورد حافظ به عنوان متن برگزیده ادبی یونسکو شناخته شد. حتی قبل از انقلاب و خصوصا از زمان ریاست جمهوری تا کنون، جلسات مشاعره و نقد شعر با اساتید فن داشته اند. 
یک نمونه از اشعار معظم له: 
سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم 
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم 
در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش 
چو آینه خو کرده حیرانی خویشم 
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی 
عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم 
از شوق شکرخند لبش جان نسپردم 
شرمنده جانان زگران جانی خویشم 
بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر 
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم 
هرچند «امین» بسته دنیا نیم اما 
دلبسته یاران خراسانی خویشم 
شایستگی رهبری 
من نسبت به حضرت امام خمینی رحمه الله روی بازتری داشتم و مسائل را بی پرده با ایشان مطرح می کردم. یک روز که خصوصی خدمت معظم له رسیده بودم، بی پرده در مورد قائم مقامی رهبری و مشکلاتی که احتمالا پیدا می شود، صحبت کردم. 

حضرت امام رحمه الله در آن جلسه به من فرمود: «شما در بن بست نخواهید بود، آقای خامنه ای در میان شما هست; چرا خودتان نمی دانید؟!» این جلسه مربوط به اواخر عمر حضرت امام رحمه الله است. در همان روزها امام برای مقام معظم رهبری، کلمه برادر را به کار می بردند. قطعا این تعبیر بی معنا نبود. ما آن روزها از این تعبیرات به موضوع رهبری آیت الله خامنه ای منتقل نشدیم. اما گفته های امام خمینی رحمه الله نشانگر این است که معظم له، آیت الله خامنه ای را شایسته این کار می دانستند. چنانچه به حاج احمد آقا فرموده بودند: «الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند.»

حجة الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی (رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام)

شجاعت حیدرگونه

نزدیک به چهل روز در خرمشهر مقاومت کردیم تا نگذاریم شهر به اشغال عراقیها درآید. در این مدت آیت الله خامنه ای با شجاعتی کم نظیر به مواضع دشمن بعثی یورش می برد، آرایش تانکهای آنان را به هم می زد و مانع پیش روی عراقیها می شد. 

معظم له گاه در گروههای ۳ و ۵ نفره، تا اعماق نیروهای دشمن پیش می رفتند و با شناسایی دقیق منطقه عملیاتی، اطلاعات نابی را به دست می آوردند; تا هنگام ملاقات با امام خمینی رحمه الله، بهترین و جدیدترین اطلاعات را به ایشان بدهند.

حجة الاسلام والمسلمین ذوالنوری (فرمانده تیپ مستقل ۸۳ امام جفعر صادق علیه السلام)

ضرورت مراقبت بیشتر در خارج از کشور

زمانی که می خواستم برای تبلیغ به خارج از کشور سفر کنم، محضر مقام معظم رهبری رسیدم و از آقا توصیه ای خواستم. آقا فرمودند: سعی کنید در آنجا مستحبات را دو برابر انجام دهید، چون آنجا برای مصونیت از گناه به تلاش بیشتری نیاز دارید. اگر این کار را انجام دهید وقتی برگشتید اگر کامل تر نشده باشید، لااقل همان هستید که بودید، چون در آن فرهنگ باید از پادزهر قوی تر استفاده کنید. این نکته در آن سالها برای من خیلی ارزنده بود.

حجة الاسلام والمسلمین دکتر مرتضی تهرانی (عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی رحمة الله علیه قم)

عتاب رهبری در مواجهه با صحنه سازیها

در یکی از سفرهای مقام معظم رهبری به استان مازندران، آقا وارد منطقه محرومی به نام «ارس ماخوست» شدند. معظم له وقتی برای بازدید به مدرسه ای وارد می شوند، مشاهده می کنند که تمام میز و صندلیها نو است. آقا احتمال می دهند که این کارها تشریفاتی است و برای ورود معظم له این کارها انجام گرفته است. 

مقام معظم رهبری با تیزبینی و زکاوتی که دارند از بچه ها سؤال کردند که به من بگویید این میز و صندلیها را چه زمانی برای شما آورده اند. یکی از بچه های کلاس جواب داد: آقا همین دیروز اینها را آورده اند.آقا نگاه عتاب آلودی به آن مسئول انداختند و فرمودند: ضرورت ندارد به خاطر مسئولینی که خودشان نسبت به مشکلات واقفند، بخواهید صحنه سازی کنید.

سردار باقرزاده - مسئول کمیته جستجوی مفقودین (تهران) 

عدم تبعیض در برخورد با متخلف 

یکی از مسئولان نظامی دستور تصرف مکانی را صادر کرده بود. گرچه حق با او بود; اما شیوه اقدام قانونی نبود. سازمان قضایی نیروهای مسلح گزارش حادثه را تنظیم و خدمت مقام معظم رهبری ارسال کرد. ایشان در زیر آن گزارش، مرقوم فرمودند: با متخلف برخورد کنید ولو پسر من باشد. 

حجة الاسلام نیازی

عزت نفس در نحوه استفاده از وجوهات شرعی

قبل از انقلاب، روزی آیت الله خامنه ای از مقابل مغازه بنده عبور می کردند، به آقا عرض کردم: شما طلبه هایی را معرفی کنید تا از باب وجوهات، ماه به ماه از من جنس ببرند تا من هم دین خود را ادا کرده باشم. آقا فرمود: طلبه ها این نحو استفاده از وجوهات را کسر شان می دانند. همچنین روزی مقداری وجوهات به منزل پدر ایشان بردم و عرض کردم: این پول را بابت خمس به آقا سید علی بدهید تا خرج زندگیش کند. پدر ایشان بلافاصله فرمود: آقا سید علی به این پول نیازی ندارد. من ناچار شدم بگویم این پول را در جایگاه خودش مصرف کنید.

آقای حبیب الله تعطیلی سه قلعه (مشهد)

عزت و اقتدار در سیاست خارجی

آخرین سفر خارجی مقام معظم رهبری در دوران ریاست جمهوری، سفر به کشور چین بود. قبل از نشستن هواپیما در فرودگاه پکن، خبر دادند که رهبر چین به شدت مریض است و امکان ملاقات او با حضرت آیت الله خامنه ای وجود ندارد. آیت الله خامنه ای نیز تصمیم گرفتند متقابلا یکی دو ملاقات تنظیم شده را لغو کنند، چون ملاقات با رهبر چین بسیار مهم بود و می بایست انجام پذیرد. 
نزدیک ساعت ۶ عصر وقت ملاقات با نخست وزیر چین بود و آقا فرمودند: من به این ملاقات نمی روم! برای من به عنوان یک سفیر، این خبر بسیار تلخ بود. نگران بودم که چه اتفاقی رخ خواهد داد. 
ما موضوع را به اطلاع چینیها رساندیم. ساعت مقرر فرا رسید. همه افراد آماده مذاکره بودند. خبرنگارها ایستاده بودند. اما از ورود هیات ایرانی خبری نشد! خبرنگارها مخابره کردند که در رابطه ایران و چین مشکل جدی ایجاد شده است. مدتی گذشت، ساعت ۵/۶، نخست وزیر چین از محل کنگره خلق به محل اقامت رییس جمهور ایران آمد و از همان دور، با صدای بلند گفت: کوچکتر به دیدار بزرگتر آمده است! بعد وارد اتاق شد. حدود یک ربع با آقا صحبت کرد و گفت: ما نهایت احترام به مهمان را، به خصوص شخصیتی مثل جنابعالی، وظیفه خود می دانیم. مشکل بیماری رهبر چین جدی است و پزشکان ایشان را ممنوع الملاقات کرده اند. با این حال، ما موضوع ملاقات را بررسی می کنیم تا حل شود. 
با توجه به وعده نخست وزیر چین، آیت الله خامنه ای پذیرفتند که در جلسه شرکت کنند و با یک ساعت تاخیر در کنگره حاضر شدند و مذاکره انجام شد. روز بعد به آقا گفته شد: با توجه به نامساعد بودن حال رهبر چین، فقط ده دقیقه ملاقات صورت بگیرد که ملاقات در بیست دقیقه انجام شد. 
دکتر علاء الدین بروجردی 
عظمت سیاسی 
بعد از صدور قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل، از سوی کشورهای قدرتمند دنیا بر ایران فشارهای زیادی وارد می شد تا ما قطعنامه را بپذیریم. در همان ایام، خاویر پرز دکوئیار - دبیر کل سازمان ملل متحد - برای رایزنیهای لازم به ایران آمد. یکی از برنامه های وی، ملاقات با حضرت آیت الله خامنه ای بود. 

در آن زمان «آقا» رئیس جمهور بودند. پس از ملاقات، دکوئیار به من گفت: رئیس جمهور شما از کدام دانشگاه علوم سیاسی فارغ التحصیل شده است؟ گفتم: چطور؟ گفت: من از چند دانشگاه معتبر دنیا مدرک دکترای علوم سیاسی دارم و بیش از سی سال است که کار سیاسی می کنم و اکنون ده سال است که دبیر کل سازمان ملل هستم. در این مدت، کمتر شخصیت سیاسی و رئیس جمهوری هست که وی را ندیده و با او گفتگو نکرده باشم، ولی تا کنون شخصیتی سیاستمدارتر و هوشمندتر از رئیس جمهور شما ندیده ام!

آقای علی محمد بشارتی (وزیر کشور وقت)

عنایت ویژه به تسبیحات ام ابیها

روزی نمار را در محضر مقام معظم رهبری خواندیم. دو مورد از چیزهای جالبی که من در آنجا دیدم عبارت بود از اینکه معظم له تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام را بعد از نماز خیلی خوب و قشنگ، با فاصله، طمانینه و شمرده، شمرده قرائت کردند. 
و دیگر اینکه بعد از نماز به تربت امام حسین علیه السلام دست کشیدند و صورت و محاسن خود را - چند مرتبه - به زیبایی متبرک کردند. 
حجة الاسلام والمسلمین دکتر آقا تهرانی (عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی رحمة الله علیه قم) 
عنایت ویژه به مستمندان 

سال ۱۳۷۴ خانمی با کودک خردسالش به مطب من مراجعه کرد. هر دوی آنان بیماری سل داشتند. ناراحتی خانم به قدری بود که از حلقوم او خون بیرون می آمد. آنها را معاینه کردم و برایشان نسخه ای نوشتم. چون نسخه را به دست آن خانم دادم، با کمال ناامیدی اظهار داشت: نسخه قبلی شما را هم دارم! من یک بار دیگر هم به شما مراجعه کرده ام و به علت ناتوانی مالی، قدرت تهیه دارو را ندارم! وی در ادامه ابراز داشت: من چهار فرزند دارم که همگی - به جز یک دختر ده ساله - همین بیماری را دارند، همسرم نیز فلج و خانه نشین است و تنها نان آور خانه همان دختر ده ساله است که با قالی بافی مبلغ اندکی به دست می آورد و این مقدار، تنها هزینه خرید نان ما است! من بعد از شنیدن درد دل این خانم به او گفتم: موضوع را با دوستانم در میان می گذارم تا چاره ای بیاندیشیم و مشکل شما را حل کنیم. آن خانم از مطب من خارج شد و من همچنان در فکر چاره جویی بودم. پس از مدتی دیدم دوباره به من مراجعه کرد. اما این بار با دفعه قبل خیلی تفاوت داشت و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید. با شادی تمام به من گفت: دیگر نیازی به تلاش شما نیست! علت را پرسیدم، در جوابم گفت: وقتی که به منزل رسیدم، هیاتی به خانه ما آمدند و وضعیت ما را بررسی کردند. قرار شد همه ما را برای درمان به بیمارستان ببرند! گفتم: این هیات از سوی چه کسی آمده بودند؟ گفت: از سوی مقام معظم رهبری! گفتم: چگونه از موضوع با خبر شده بودند؟ گفت: وقتی که مقام معظم رهبری به قم تشریف آوردند، من ماجرای زندگیم را طی نامه ای، خدمت ایشان توضیح دادم. نامه من به دست مسئولین امر سپرده شد. تمامی نامه ها را بررسی کردند، نامه افراد اورژانسی در اولویت قرار گرفت و من نیز چون چنین وضعی داشتم، مورد لطف قرار گرفتم.

دکتر وحیدی (از پزشکان قم)

غذای ساده

یک روز که در منزل مقام معظم رهبری در خدمت ایشان بودم بحث ما قدری به طول انجامید و نزدیک مغرب شد. 

پس از اقامه نماز در محضر ایشان، معظم له رو به من کردند و فرمودند: آقا رحیم! شام را مهمان ما باشید. بنده در عین حال که این را توفیقی می دانستم، خدمتشان عرض کردم اسباب زحمت می شود. مقام معظم رهبری فرمودند: نه! بمانید هرچه هست با هم می خوریم. وقتی که سفره را پهن کردند و شام را آوردند، دیدم غذای ساده ایشان و خانواده شان چیزی جز املت ساده نیست. من نیز بر آن سفره مهمان بودم و مقداری از همان غذای ساده را خوردم.

سردار سرلشکر رحیم صفوی (فرمانده کل سپاه)

غواص اقیانوس فقه

روزی مقام معظم رهبری با شورای افتا جلسه داشت. در این جلسه با حضور علمای بزرگ، مسائل فقهی خصوصا مسائل مستحدثه مورد بحث و گفتگو قرار می گیرد. پس از جلسه یکی از اعضا (که خود از آیات عظام می باشد) را دیدم که بسیار خوشحال بود، همین که مرا دید، گفت: من در دوران تحصیلم، دروس بسیاری از بزرگان را چه در قم و چه در نجف دیده ام و آدم متملقی هم نیستم، ولی این جلسه که با حضور فضلا و آیات در محضر مقام معظم رهبری برپا می شود، چیز دیگری است. 

حرف اول و آخر را این سید والامقام می زند. من معتقدم موهبات خداوندی در ایشان خیلی فراتر از این چیزهایی است که من و شما می بینیم.

حجة الاسلام والمسلمین موسوی کاشانی (از اعضای بیت - تهران)

نفوذ معنوی در زندانبانان

در سال ۱۳۵۰ هجری شمسی که قضیه جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی پیش آمد، ندای امام از نجف اشرف باعث حرکتهایی در حوزه علمیه مشهد گردید و ساواک با اطلاع از اینکه همه این تحریکها به محوریت چند نفر انجام می پذیرد که در راس آنها حضرت آیت الله خامنه ای است، ایشان را دستگیر و روانه زندان کرد. بنده نیز به همین دلیل در زندان بودم. فردای آن روز حضرت آیة الله خامنه ای که در سلول مجاور من بود بر اثر نفوذی که در زندانیان گذاشته بود موفق شد از سلول بیرون بیاید. ایشان وقتی مرا با آن وضع رقت بار دیدند، فرمودند: دیشب تو بودی که ناله می کردی؟ پاسخ دادم بله. و ادامه دادم: با همین وضع خون آلود مجبور شدم نماز صبح را برای اینکه قضا نشود بجا آورم، آیا نمازم صحیح است؟ آقا فرمودند: بهترین نمازی که شاید در عمرت موفق به خواندن آن شدی همین دو رکعت بوده است. دیشب که ناله های تو را به این نحو می شنیدم با خود می گفتم: این شخص کیست؟ یک لحظه در دلم به جده ام زهرا علیها السلام متوسل شدم که صاحب این ناله هرکه هست از شکنجه خلاصی یابد. این سخن و ملاقات چنان در من تاثیر گذاشت که دردهای ناشی از شکنجه را به فراموشی سپردم. 

حجة الاسلام صادقی (مشهد)

هدایت و ارشاد غیرمستقیم

5/9 شب بود که متوجه ایستادن یک پیکان شدیم. یکی از اهالی فریاد زد برای سلامتی آقا صلوات بفرستید. ما که در مغازه حضور داشتیم از روی کنجکاوی بیرون آمدیم و متوجه شدیم مقام معظم رهبری از آن ماشین پیاده شدند. دور آقا را گرفتیم، ایشان پس از سلام و احوالپرسی تشریف آوردند و در مغازه مدتی نشستند. آقا پس از گوش دادن به درد دل صاحب مغازه و یکی دو نفر از دوستان فرمودند که ما برای دیدار خانواده شهیدی آمده ایم. خداحافظی کردند و تشریف بردند. صاحب مغازه که چندان مذهبی نبود و حتی گاه و بی گاه در مورد آقا حرفهایی می زد، باورش نمی شد که آقا به مغازه ایشان بیایند، بعدها متوجه شدیم آمدن آقا به مغازه ایشان موضوعیتی داشته و این عمل، صاحب مغازه را از رفتار خود پشیمان کرده است و امروزه یکی از علاقه مندان واقعی آقا می باشد.

ر - م (از بسیجیان تهران)

هدیه پانصد تومانی برای قرآن نخواندن!!!

قبل از انقلاب من سیزده ساله بودم که از طرف اداره اوقاف در مسابقات سراسری قرائت قرآن مشهد شرکت کردم. در افتتاحیه مسابقات یکی از داوران از من خواست تا قرآن بخوانم. من به علت اینکه جلسات از طرف دستگاه شاهنشاهی بود نپذیرفتم. او اصرار کرد و من باز جواب رد دادم. در کنار من پیرمرد تاجری بود که مرا می شناخت. به من گفت: جواد، چرا نمی روی قرآن بخوانی؟ من گفتم: نمی خوانم. گفت: اگر بروی پنجاه تومان به تو خواهم داد، گفتم: نمی روم. گفت: اگر بروی صد تومان می دهم، گفتم: نمی روم. گفت: دویست تومان می دهم، گفتم: حتی اگر ۵۰۰ تومان هم به من بدهی، قرآن نخواهم خواند. بعدها پیرمرد جریان را برای پدرم نقل کرده بود. 

روزی خدمت حضرت آیت الله خامنه ای بودم، همین طور که آقا مشغول صحبت بودند، یک دفعه صحبتشان را قطع کردند و فرمودند: من یک بدهی به جواد آقا دارم و پانصد تومان از جیب خود درآوردند و به من دادند. من متعجب ماندم. آقا فرمودند: خودت هم نمی دانی برای چه به تو بدهکارم؟! ما همیشه به خاطر قرآن خواندن شما جایزه می دادیم ولی این بار به خاطر قرآن نخواندنت به شما هدیه می دهیم. بعدها فهمیدم که جریان قرآن نخواندن مرا پدرم برای ایشان نقل کرده بود.

سید جواد سادات فاطمی (از قاریان قرآن - مشهد)

یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا

در اوایل انتصاب حضرت آیة الله خامنه ای به رهبری، عده ای از دانشگاهیها موضعگیری علنی و صریحی درباره ایشان داشتند و افرادی از گروهکها بودند که موضوع ولایت مقام معظم رهبری را جدی نمی گرفتند، ولی زمانی که محضر ایشان می رسیدند و معظم له برای آنان صحبت می فرمودند و آنها را تحویل می گرفتند، بعد از صحبت گاهی بعضی از آنها در مقابل آقا آیاتی می خواندند که اشک ما را درمی آورد. «یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین» آیاتی که فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام برای پدرشان می خواندند، اینها گریه می کردند و از اعمال و افکار خود پشیمان بودند. 

حجة الاسلام والمسلمین موسوی کاشانی (از اعضای بیت - تهران)

زندگی ساده

خدای متعال برای ما رهبرانی قرار داده که با زندگی ساده خود برای ما الگو بوده اند. یکی از آنان حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) بود . پس از وی حضرت آیت الله خامنه ای نیز چون اوست. ایشان می فرمودند که: 
«من وقتی ازدواج کردم همسرم از پدرش، که فرش فروش بوده، فرشی به عنوان جهیزیه به همراه داشته است که هنوز نیز، با وجود فرسودگی آن، در منزل ما از آن استفاده می شود و بجز آن، قالی دیگری در منزل نداریم. چند مرتبه اخوالزوجه ها گفته اند که این قالی نخ نما شده و خواسته اند که آن را عوض کند ولی من اجازه نداده ام . اصلا در طول زندگی خود، نه قالیچه ای خریده ام و نه فرشی به خانه اضافه کرده ام، حتی آنها را تبدیل به احسن نیز نکرده ام. من در طول این دوران یک مرتبه گوشت تازه نخریده ام، کوپن گوشت سردی که همه مردم از آن استفاده می کردند ما نیز از آ ن استفاده می کردیم، مگر آنکه گوشت نذری می آوردند. سایر مایحتاج زندگی مثل پنیر، نفت و کره نیز به همین صورت تهیه می شود». 
این زندگی رهبر ماست که در بالاترین مقامات این کشور قرار دارد و در طول زندگی خود، زندان، شکنجه، تبعید و بسیاری گرفتاریهای دیگر را به جان خریده و برای خدمت به اسلام به عنوان فردی شایسته مشغول انجام وظیفه است. 

آیت الله مصباح یزدی،کتاب مباحثی درباره حوزه، ص: 215

نماز جماعت

یکی از اسناد ساواک که ارتباط مقام معظم رهبری را با نسل جوان مورد تأکید قرار می دهد، سند شماره9/3003به تاریخ 1/8/1353 است که می نویسد: مطهری از این که نماز جماعت سید علی خامنه ای در مشهد (توسط ساواک) تعطیل شده ابراز ناراحتی کرده و گفته است: سید علی خامنه ای از نمونه های ارزنده ای است که برای آینده موجب امیدواری است و در این مدت کوتاه در مشهد کارهای پر ثمری انجام داده که یکی از آن ها جمع کردن جوانان روشنفکر حوزه و دانشگاه است. 

 سلالة الابرار، ص 88، به نقل ازاسناد ساواک، آرشیو وزارت اطلاعات، ش27، به ارزیابی573 مرکز اسناد انقلاب اسلامی

طمأنینه و آرامش قلبی

در زمان جنگ، زمانی که آیت الله خامنه ای رئیس جمهور بودند، روزی ایشان در حال ایراد خطبه های نماز جمعه بودند که دشمنان با برنامه ریزی قبلی، بمبی را در محل برگزاری نماز جمعه منفجر کردند. بلافاصله بعد از انفجار، معظم له دست را بالا آوردند و خطبه ها را ادامه دادند. طمأنینه و آرامش ایشان، نشان از آن داشت که این صحنه، هیچ تأثیری در شکستن روحیه بلند آقا نداشته است. مردم نیز با متانت و صبر، فوراً نظم جلسه را برقرار کردند و خطبه های نماز جمعه ایشان، همچنان ادامه یافت، گویا هیچ حادثه ای رخ نداده بود، در صورتی که در آن لحظه، عده ای شهید و بدن هایشان قطعه قطعه شده بود و مردم نظاره گر پیکرهای تکه تکه شده آن ها بودند. آن صحنه، از صحنه های به یادماندنی و جاویدان انقلاب اسلامی است 

حجت الاسلام والمسلمین محمدی عراقی (تهران)

اشراف به تمامی علوم

در ملاقاتی که موسیقی دانان و خواننده ها با مقام معظم رهبری داشتند، ایشان مفصّل در مورد انواع موسیقی، ابعاد موسیقی، شکل ها و ردیف های آوازی صحبت کردند. آقای دکتر لاریجانی تعریف می کرد: زمانی که سخنرانی تمام شد، تمام صاحب نظرانی که حضور داشتند حتی اشخاصی که خود صاحب سبک می باشند از اطلاعات وسیع ایشان، متحیر مانده بودند 

حجت الاسلام پاینده (از اساتید دانشگاه)

توفیق برپایی نماز جماعت

بعد از اقامه نماز ظهر به جماعت، معظم له برای ناهار و استراحت تشریف می برند و دوباره ساعت 4 بعد از ظهر کارشان را شروع می کنند. این برنامه کاری تا نماز مغرب ادامه دارد. نماز مغرب را هم به جماعت می خوانند. یکی از توفیقات ایشان این است که همه نمازهایشان را به جماعت می خوانند، حتی نماز صبح را در خانه به جماعت اقامه می کنند. 
حضرت آیت الله خامنه ای بین نماز مغرب و عشا حدود نیم ساعت تا سه ربع در سکوت محض به تفکر و تأمل می نشینند، حتی اگر پشت سر ایشان وزرا و شخصیت های کشوری و لشکری هم نشسته باشند. 
گشاده رویی با مردم و جوانان 
در زمینه جاذبه هایی که حضرت آیت الله خامنه ای از قبل از انقلاب داشته اند می توان به صحبت نیکو، برخورد خوب، نظم و وقار، مرتب بودن و تمیزی لباس، ادب و احترام به دیگران و گشاده رویی با مردم و جوانان اشاره کرد. جالب این جاست که هیچ کس با این همه صمیمیت جرأت نمی کرد خدای ناکرده در کنار ایشان شوخی زننده ای داشته باشد. 
یکی از روزهایی که آقا در مسجد کرامت اقامه نماز می کردند، به مرحوم کرامت فرمودند: تخته سیاهی را برای تدریس تهیه کنید. استفاده از تخته سیاه در مسجد برای ما خیلی عجیب بود. سپس ساعت خاصی را مقرر فرمودند که جوان ها- دختر و پسر- برای تفسیر قرآن به مسجد بیایند. گاهی دانشجویان دختر را می دیدیم که وقتی می خواستند وارد جلسه آقا شوند، از کیف خود چادرهایشان را در می آوردند و به سر می انداختند و پس از چند جلسه حضور در این کلاس ها، به طور کلی تغییر مسیر می دادند و یک فرد متدین و انقلابی می شدند. 

حاج آقا فتحعلیان (عضو هیأت امناء مسجد کرامت مشهد)

حمایت از ارزشهای اسلامی

سال 1372، برادر این جانب در یکی از میادین شهر یزد، منکری را مشاهده می کند و مرتکبین خلاف را نهی از منکر می کند. جوانان خلافکار به شدت او را کتک می زنند. ایشان راهی بیمارستان می شود و ضاربین هم فرار می کنند. مسئولین شهر نیز هیچگونه واکنشی نشان نمی دهند، شاید دو روز از این قضیه می گذشت که یک دفعه عده ای از مسئولین برای ملاقات به بیمارستان آمدند و همه همت خود را صرف پیدا کردن ضاربین کردند. بعد ها متوجه شدیم، جریان کتک خوردن برادرم در روزنامه جمهوری اسلامی درج شده بود و مقام معظم رهبری هنگام مطالعه روزنامه ها به این خبر که می رسند، دور آن خط می کشند و از مسئولین می خواهند که سریع پیگیری شود. در نتیجه ضاربین دستگیر می شوند و این اقدام زمینه ساز یک راهپیمایی در حمایت از ارزش های اسلامی در شهر یزد می شود. 

حجة الاسلام و المسلمین آقای علی ابوترابی (عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی رحمة الله علیه قم)

ساده و بی تکلف با خانواده شهید

یک روز سه چهار نفر با یک ماشین آمدند و گفتند: حاج آقا! خودت را آماده کن که مهمان عزیزی داری! از آنان پرسیدم: چه کسی قرار است بیاید؟ پاسخ شنیدم: رهبر معظم انقلاب. وقتی آقا داخل منزل شدند، شوق دیدار مرا بهت زده کرده بود. آقا مرا در آغوش کشیدند و صورتم را بوسیدند، بنده نیز دست ایشان را بوسیدم. آقا داخل اتاق شدند و روی زمین نشستند. ابتدا احوال پرسی کردند و از مشکلات سؤال نمودند. سپس فرمودند: «عکس شهدایتان را بیاورید.» عکسها را برای حضرت آقا آوردم. ایشان تک تک عکسها را بوسیدند و آنان را روبروی خود گذاشتند و فرمودند: «این شهدا اگر نبودند، ما هم نبودیم. ما هرچه داریم از این شهدا داریم». 

حدود نیم ساعت در محضر آقا بودیم، وقتی خواستند تشریف ببرند رو به من کردند و فرمودند: «اجازه می خواهیم برویم». من گفتم: آقا! اجازه ما هم دست شماست. ناگهان متوجه شدم از ایشان پذیرایی نکرده ایم! دیدار ایشان آنقدر ما را شوکه کرده بود که یادمان رفته بود، آقا مهمان ما هستند. با خجالت از ایشان عذرخواهی کردم، اما ایشان پس از لبخندی زیبا فرمودند: «چه اشکالی دارد؟».

آقای مجید شجاعی پور (پدر سه شهید) 

 قرائت امام جماعت مسجد النبی

یک روز در حالی که از کنار مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم )می گذشتم بسیار تحت تأثیر قرائت امام جماعت مسجدالنبی قرار گرفتم. . . 

در آن لحظه، جوانی را دیدم، که به من گفت: چیزی فکر شما را به خود مشغول کرده است؟ گفتم: آری، ترتیل زیبای امام جماعت. ایشان گفت: یک روز بعد از نماز پیش امام جماعت مسجد رفتم. همین مطلب را عنوان کردم و از وی درخواست کردم در صورت امکان نوار کاست محتوی ترتیل خودش را به من بدهد.ایشان از من پرسید: اهل کجایی؟ گفتم: ایران. او گفت: ترتیل امام جمعه تهران ( سید علی خامنه ای ) به مراتب از ترتیل من بهتر است.

حجة الاسلام جلال 

امام خامنه ای در مورد فرزندانش این گونه توصیه می کند

آخرین فرمانده سپاه محمدرسول الله(ص) در دوران دفاع مقدس گفت: هم سیدمصطفی فرزند بزرگ و هم سیدمجتبی فرزند دوم مقام معظم رهبری از بسیجی های لشکر بودند. البته با نام خانوادگی دیگری در جبهه ها حضور داشتند. به ما هم پیغام داده بودند که این دو نفر اسیر نشوند، ولی اگر شهید یا جانباز شدند، عیبی ندارد. اسماعیل کوثری گفت: اتفاقاً سه سال قبل ما مستقیماً از رهبری همین سوال را کردیم که فرمودند: «اگر اینها شهید می شدند، بنده پدر شهید می شدم، ولی اگر اسیر می شدند چون فرزند رئیس جمهور بودند، عراق سعی می کرد از ایران برای آزادی آنها امتیاز بگیرد و بنده هم امتیاز بده به کسی نیستم.» 
ناشناس در میان مردم 
امروز با یکی از محافظان آقا دیداری کوتاه داشتم، از زندگی ساده، صمیمی و مردمی آقا و روح لطیفش می گفتت و گفت؛ آیت الله خامنه ای محافظ ما بوده است. . . 
وی که اکنون شغل معلمی را اختیار کرده است از داستان ناشناس به جبهه رفتن فرزند آیت الله خامنه ای خاطره ای را ذکر کرد و گفت که او آنقدر گمنام بود که کسی اور ا نمی شناخت و یکی از خاطرات وی را بیان کرد: «مدتی بود که از پسر آقا خبری نداشتیم(زمان ریاست جمهوری) و هراسان به دنبال او می گشتیم دیگر شک داشتیم که خوشبین باشیم و فرضیه های ربودن وی پیش آمد و. . . تا اینکه یکروز از بیمارستان فیاض بخش به دفتر رئیس جمهوری تماس گرفتند و گفتند آقا یک پسر جوانی اینجا هستند که از جبهه آمده اند و موجی است و ما هر چه از او می پرسیم که فرزند چه کسی هستی جواب می دهد من پسر سیدعلی خامنه ای هستم این سه روز است دائم این جواب را به ما می دهد. و ما هم رفتیم و پسر گمشده رئیس جمهور که کسی آن را نمی شناخت و به باور کسی هم نمی رسید که او فرزند شخص دوم مملکت باشد را به خانه برگرداندیم. 

مقام معظم رهبری هنگام بر دوش گرفتن زعامت و رهبری مسلمانان جهان وظیفه خود را اینگونه بیان میکنند: من همین الان خودم را یک طلبه معمولی و بدون برجستگی و امتیازی خاص می دانم؛ نه فقط برای این شغل باعظمت و مسؤولیت بزرگ، بلکه - همان طور که صادقانه گفتم - برای مسؤولیتهای به مراتب کوچکتر از آن، مثل ریاست جمهوری و کارهای دیگری که در طول این ده سال داشتم. اما حالا که این بار را روی دوش من گذاشتند، با قوّت خواهم گرفت.

وقتی فرزند رهبری داماد می شود 

آقا مصطفی آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان که طلبه قم بودند الان هم قم هستند خانه ای اجاره کرده بودند و مستأجر بودند - الان هم مستأجرند - ما را یک روز برای ناهار دعوت کردند. ما رفتیم منزل ایشان. یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماههای اول ازدواج ایشان بود. ما هم یک گلدان معمولی خریدیم و رفتیم که دست خالی نرویم. من واقعاً تعجب کردم که آیا این خانه، خانه یک تازه داماد است؟! حالا نه خانه فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور، حتّی خانه یک تازه داماد هم این نیست. یعنی یک خانه تازه داماد، بالاخره یک زرق و برقی دارد؛ تا مدتها این زرق و برق خانه تازه داماد و خانه تازه عروس، هست. من توی خانه اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یک تازه داماد و یک تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه در چهار چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه می کردم. حواسم بود و تا آنجا که می توانستم، رصد می کردم اوضاع و احوال خانه را . دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی! زندگی ساده و خوبی در آقازاده های ایشان سراغ داریم.

دخل و خرج منزل رهبری

اداره زندگی ایشان عمدتاً یعنی آن قدر که من اطلاع دارم که تا حدی دقیق است بیشتر از نذوراتی است که مردم در مورد حضرت آقا انجام می دهند. نذورات می آید. برای امام هم (رضوان الله تعالی علیه) خیلی نذورات می رفت. برای حضرت آقا هم نذورات زیاد می آید که نذر شخصی آقا می کنند که آقا، زندگی شان عمدتاً از همین نذورات اداره می شود و از بیت المال و از دفتر استفاده نمی کنند. از وجوهات که اصلاً هیچ استفاده نمی کنند. عمدتاً همین نذورات است. 
یکی از دوستان دفتر گفتند حضرت آقا مبلغ زیادی را دادند و فرمودند این را جزو پولهای دفتر قرار بدهید. از پول شخصی خودم هست. جزو پولهای دفتر بگذارید. برای استفاده هایی که ما از امکانات می کنیم، گاهی تلفنی و گاهی از امکانات بیت المال که استفاده می کنیم . 
"احمد مروی" معاون ارتباطات حوزه ای دفتر مقام معظم رهبری 
امکاناتی که برای فرزندان رهبری مهیا هست 

 من یک وقتی درمورد آقازاده های آقا فکر می کردم که اینها چرا این قدر به تعبیر بنده، بچه های خوبی هستند. واقعاً آقازاده های آقا خیلی خوبند، از هر جهت، خیلی خوب تربیت شده اند. دیانت، پاکی، زهد، بی تعلقی به دنیا و عدم اقبال به مسائل دنیا و امکانات. بالاخره ایشان در این موقعیتی که هستند، خیلی امکانات برایشان هست. برای کسانی که خیلی خیلی مراتب پایین تر هستند، بالاخره امکاناتی هست. برای اینها که در این مقام، در این رتبه هستند، خیلی امکانات برایشان بیشتر هست. امّا حقیقتاً ما نمی بینیم که از این امکانات استفاده بکنند. یک علت آن، این است که هم خود آقا، هم خانواده ایشان. یعنی این پدر و مادر، دو بال هستند برای رُشد و پرورش و تربیت فرزند. هم پدر، هم مادر، هر دو نقش دارند. اگر یک بال شکسته باشد، آن رشد و آن پرواز را ما شاهد نیستیم، باید هر دو بال باشد و این را ما در زندگی حضرت آقا کاملاً احساس می کنیم. همان جوری که خود آقا مقید به زهد و سادگی و بی آلایشی و بی رغبتی به دنیا و زیورهای دنیایی هستند؛ ما همین را هم در مورد خانواده آقا احساس می کنیم. یعنی همسر ایشان هم دقیقاً همین جور هستند. این دو نمونه ای که من عرض کردم، هر دوی آنها مربوط به خانواده حضرت آقا می شد.همین جور در مهمانی هایی که خانواده آقا تشریف می برند، گاهی خانواده های ما هم هستند، می آیند تعریف می کنند که خانواده حضرت آقا تقریباً جزو ساده ترین ها در این مهمانی ها ، از نظر لباس و وضع ظاهری، هستند. آقازاده های حضرت آقا هم همین جورند.

"احمد مروی" معاون ارتباطات حوزه ای دفتر مقام معظم رهبری 

منتظر بودیم که در خانه رهبری غذا بخوریم

برای قضیه استهلال ما در دفتر مانده بودیم. شب با یکی از دوستان دفتر به نماز حضرت آقا رفتیم. بعد از نماز آقا فرمودند چطور شما این موقع - موقع افطار - در دفتر هستید؟ گفتیم برای استهلال مانده ایم. فرمودند خیلی خوب، افطار را برویم منزل ما. ما هم دلمان می خواست که برای افطار منزل آقا برویم، ولی تعارف هم می کردیم. گفتیم نه آقا در دفتر غذا تهیه کرده اند. فرمودند نه، بیایید برویم. ما هم رفتیم. این آقای حاج ناصر که پذیرایی می کند، مقداری نان و پنیر و سبزی و حلوا آورد. ما مقداری نان و پنیر، یک مقدار هم حلوا خوردیم. ولی منتظر بودیم که غذا را بیاورند. بالاخره افطار است و با غذایی باید ادامه پیدا کند. چون ما کنار آقا نشسته بودیم. ایشان چشمشان توی چشم ما نمی افتاد، مقداری آزادتر بودیم. این آقای حاج ناصر که می آمد، من یک جوری علامت دادم که چیزی ادامه دارد یا نه، که اگر ادامه ندارد، ما همین را بخوریم و گرسنه نباشیم. اگر ادامه دارد، خوب خودمان را به اینها سیر نکنیم. علامتی دادم. ایشان گفت نه، ادامه ندارد. ما همان نان و حلوا و همان نان و پنیر را خوردیم. ولی اگر دفتر می آمدیم، قطعاً غذایی که در دفتر درست کرده بودند برای همین پرسنلی که شیفت کاری داشتند چرب تر از غذای حضرت آقا بود. 
بعد که افطار کردیم و حضرت آقا تشریف بردند داخل، ما به آقای حاج ناصر عرض کردیم که این چه افطاری بود؟ اگر ما دفتر بودیم یک غذای حسابی به ما می دادند. ایشان گفت که خانواده حضرت آقا مشهد مشرف شده اند و قبل از رفتن یک قابلمه بزرگ از این حلواها درست کرده اند. به اندازه این سه چهار شب، افطارمان هر شب حلوا است و با حضرت آقا نان و پنیر و حلوا می خوریم. گفتم سحر چه کار می کنید؟ ایشان گفت برای سحر هم آبگوشت درست می کنیم و به اندازه یک پیاله برای حضرت آقا آبگوشت می دهیم و بقیه اش را هم خودمان می خوریم. 

این برنامه غذایی آقا بود. از این نمونه ها تقریباً فراوان است که واقعاً زندگی آقا، یک زندگی کاملاً زاهدانه است. یعنی من می توانم به جرأت عرض بکنم که زندگی ایشان از نظر کیفیت، هیچ فرقی با قبل از انقلاب نکرده است.البته تعداد اولاد بیشتر شده اند ، عروس، داماد و نوه و یک مقدار فضای بیشتری لازم است اما کیفیت زندگی هیچ فرقی نکرده است، همان زندگی، همان خانه، همان امکاناتی که ایشان در دوره قبل از انقلاب در مشهد داشتند، ما شاهدیم الان همان وضعیت هست.

"احمد مروی" معاون ارتباطات حوزه ای دفتر مقام معظم رهبری

منبع:پایگاه اطلاع رسانی حوزه 

  • RIZWAN HAIDER NAQVI

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی